آراسته. به زر و زیور و دیگر آلات آرایش یافته. در تداول امروز هفت قلم آرایش کرده: عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب کعبه را هرهفت کرده هفت مردان دیده اند. خاقانی. چون تو هرهفت کرده آیی حور بر تو هرهفت زیور اندازد. خاقانی. دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار همچون مه دو هفته و هرهفت کرده یار. انوری. یکی لشکر انگیخت از هفت روس به کردار هرهفت کرده عروس. نظامی. برون آمد ز پشت هفت پرده بنامیزد رخی هرهفت کرده. نظامی
آراسته. به زر و زیور و دیگر آلات آرایش یافته. در تداول امروز هفت قلم آرایش کرده: عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب کعبه را هرهفت کرده هفت مردان دیده اند. خاقانی. چون تو هرهفت کرده آیی حور بر تو هرهفت زیور اندازد. خاقانی. دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار همچون مه دو هفته و هرهفت کرده یار. انوری. یکی لشکر انگیخت از هفت روس به کردار هرهفت کرده عروس. نظامی. برون آمد ز پشت هفت پرده بنامیزد رخی هرهفت کرده. نظامی
هفت قلم آرایش کردن. (از حاشیۀ برهان چ معین). آرایش کردن خود یا دیگری را. آراستن و زیب و زیور به کار بردن: خاقانیا عروس صفا را به دست فقر هرهفت کن که هفت تنان دررسیده اند. خاقانی رجوع به هرهفت و هر هفت کرده شود
هفت قلم آرایش کردن. (از حاشیۀ برهان چ معین). آرایش کردن خود یا دیگری را. آراستن و زیب و زیور به کار بردن: خاقانیا عروس صفا را به دست فقر هرهفت کن که هفت تنان دررسیده اند. خاقانی رجوع به هرهفت و هر هفت کرده شود